اندک اندک خیال

گاهی درخیالم چیزی میگذرد ومن روی کلید های بیگناه کیبورد ضربه میزنم

اندک اندک خیال

گاهی درخیالم چیزی میگذرد ومن روی کلید های بیگناه کیبورد ضربه میزنم

ساعت صفر عاشقی (00:00)اینجا کرمانشاه صدای جمهور عاشقی  از رادیو دل موج هزار و خورده ای فرکانس  بیخیالی

شیشه بخار گرفته  درست شبیه دل من که بخار گرفته 

دخترک دلش هوای نوشتن میکند  هر بار که روی شیشه بخار باشد مینوسد این بارم مینویسهR.shبعد   باز هم مینویسد حروف مختلف اسم هرکسی که به ذهن مه الودش میاد حروف بعدی وبعدی اخرش هم همه را خط خطی میکند شیشه کناری این بار هرچه فکر میکند  ذهنش درست شبیه قلبی که از حرکت ایستاده بی حرکت است  خط ممتد  هییییییییچ

بیخیال شیشه میشود کنار بخاری وبازهم دفترچه دوست داشتنی ،شعر ،قلم خسته و ذهن متروک  وبازهم خطوطی بی معنی 

شایدم معنیش اشفتگی خیال دخترک  بیخیال است 

دفتر بسته میشود ته کتابخونه جای مخصوص خود این دفتر یواشکی نوشت 

کسی بلند فریاد میزند:بخواب دیگه 

و به اجبار سمت رختخواب میرود ولی قبلش 

 قرص همیشگی وچشم بند 

وبخواب زدن ها تا بخواب رفتن ها 

نظرات 4 + ارسال نظر
علی پنج‌شنبه 10 دی 1394 ساعت 08:12 http://ali00.blog.ir

اعتراف کن که پستت را ساعت 00:00 نذاشتی!

و اینکه حال و هوای این دو تا پست چقدر با هم فرق داشت!انگار یه دفعه وارد یه غار تاریک شدم!

اعتراف میکنم ساعت 23:07گذاشتم ولی از رو دفتر
نوشتم این مال شب قبلشه ساعت00:00 نوشته بودم
کدوم دوتا پست
ما کوهستان نشین ها غار دوست داریم

آقای سر به هوا ...! یکشنبه 29 آذر 1394 ساعت 15:38 http://www.mardebarani.ir

خیلی حس خوبی داشت نوشتت .
من رفیق کرمانشاهی دارم

خیلی ام عالی
رفیق کرمانشاهی روز سخت هوای ادم رو داره
از دوستان سربازیه دیگه؟؟

سلام
متن زیبایی بود
روزت مبارک

هستی دوشنبه 16 آذر 1394 ساعت 01:17

بخواب دختر خوب
هیچی به اندازه خواب مفید نیست

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.