دو.سه روز پیش یه دکلمه گوش کردم بعدش بی اختیار بعد از مدت ها دستم رفت سمت کاغذ و قلم (هورا دوباره حس و حال نوشتنم برگشت)
نوشته شماره 1
گرامافون
وصدای الهه ناز خواندن بنان
اجر به اجر خانه عشق فریاد میزند
توی باغچه لاله عباسی ها را اب میدهی
پنچره را بازمیکنم
اتاق مست از ریحان
ومن از تو
هرچند سال هم گذشته باشد مهم نیست
تارتارگیسوان سپیدام پر از خاطرات میشود
وقلبی که همیشه لبریز از توست
..........................................................
نوشته شماره 2
شاید یک روز شهریوری
درتولد بیست وچندساگی ام
دوباره پیدایش کنم
چقدر روز کودکی ام را گم کردم
....................................
نوشته شماره 3
توی کوچه کودکی فریاد میشود
قهقه گوش غم را پاره میکند
بستنی،لواشک،تخم مرغ شانسی و ابنبات قیچی
دزد وپلیس و فوتبال پسر ها
وسطی و لی لی دختر ها
جرزنی،دعوا،قهر
واخرش هم نخود نخود هرکه رود خانه خود
................................................
بی ربط نوشت:زدم همه برنامه های گوشی ام رو حذف کردم
قشنگ بود ...
من همیشه سر میزنم رضوان نگو نمیای
نمیای
هههههه
نمیایی
هههااها
خیلى دکلمه هاش قشنگ بود :-)
من همیشه اینجا سر میزنم رضوان ، اما چون آپدیت شدنشو مثل دوستان بلاگ سریع نمیفهمیم، شاید چند روز طول بکشه.
ممنون
میشه از این به بعد دکلمه زیاد گوش بدید؟! :))
بله که میشه
رضوان جان موفق باشی بسیار لطیف و صادقانه نوشتی
ممنونم
ممنونم
لطف دارین
خوشحالم که دوباره شروع به نوشتن کردی.
ممنون