اندک اندک خیال

گاهی درخیالم چیزی میگذرد ومن روی کلید های بیگناه کیبورد ضربه میزنم

اندک اندک خیال

گاهی درخیالم چیزی میگذرد ومن روی کلید های بیگناه کیبورد ضربه میزنم

شعر

دو.سه روز پیش یه دکلمه گوش کردم بعدش  بی اختیار بعد از مدت ها دستم رفت سمت کاغذ و قلم (هورا دوباره حس و حال نوشتنم برگشت)

نوشته شماره 1

گرامافون

وصدای الهه ناز خواندن بنان

اجر به اجر خانه عشق فریاد میزند

توی باغچه لاله عباسی ها را اب میدهی

پنچره را بازمیکنم

اتاق مست از ریحان

ومن از تو

هرچند سال هم  گذشته باشد مهم نیست

تارتارگیسوان سپیدام پر از خاطرات میشود

وقلبی که همیشه لبریز از توست

..........................................................

نوشته شماره 2

شاید یک روز شهریوری

درتولد بیست وچندساگی ام

دوباره پیدایش کنم

چقدر روز کودکی ام را گم کردم

....................................

نوشته شماره 3

توی کوچه کودکی فریاد میشود

قهقه گوش غم را پاره میکند

بستنی،لواشک،تخم مرغ شانسی و ابنبات قیچی

دزد وپلیس  و فوتبال پسر ها

وسطی و لی لی دختر ها

جرزنی،دعوا،قهر

واخرش هم نخود نخود هرکه رود خانه خود

................................................

بی ربط نوشت:زدم همه برنامه های گوشی ام رو حذف کردم

نظرات 5 + ارسال نظر
آقای سر به هوا ...! جمعه 16 مرداد 1394 ساعت 13:52 http://www.mardebarani.ir

قشنگ بود ...
من همیشه سر میزنم رضوان نگو نمیای

نمیای
هههههه
نمیایی
هههااها

دکتر جمعه 16 مرداد 1394 ساعت 13:11 http://boregot.blog.ir

خیلى دکلمه هاش قشنگ بود :-)
من همیشه اینجا سر میزنم رضوان ، اما چون آپدیت شدنشو مثل دوستان بلاگ سریع نمیفهمیم، شاید چند روز طول بکشه.

ممنون

ماهان جمعه 16 مرداد 1394 ساعت 12:38 http://mahan-hashemi.blog.ir

میشه از این به بعد دکلمه زیاد گوش بدید؟! :))

بله که میشه

زری مشفق جمعه 16 مرداد 1394 ساعت 08:51

رضوان جان موفق باشی بسیار لطیف و صادقانه نوشتی

ممنونم

ممنونم
لطف دارین

صمد آقا سه‌شنبه 13 مرداد 1394 ساعت 08:56 http://samadagha.blogfa.com/

خوشحالم که دوباره شروع به نوشتن کردی.

ممنون

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.